بار دیگر از جایی که شروع شد
صاحبامتیاز: محمدعلی فردوسی
مدیرمسئول و سردبیر: مهراوه فردوسی
شورای سیاستگذاری: کاوه کیائیان، بهرنگ کیائیان
دبیر بخش ترجمه: فروغ منصورقناعی
دبیر بخش بازمانده: فرشید گندمکار
دبیر مینیمجله: بهرنگ رجبی
دبیر عکس: مهری رحیمزاده
اعضای تحریریه: سحر سخایی، محمدرضا فرزاد، رؤیا کیانی
مدیر اجرایی: زهرا موسوی
ویراستار: سارا قدیمی
مدیر هنری: فؤاد فراهانی
طراح گرافیک: فاطمه حاتمی
بازرگانی و فروش: گلاره جباری
دبیر محتوای دیجیتال: هلیا عسگری
پخش: چشمه
یادداشت سردبیر
مهراوه فردوسی
فرخنده همسایهی مادربزرگم در یکی از محرومترین مناطق شهر بود. زنی تنها که عصرها اسبابش را میکشاند توی کوچه و همهی آن کارهایی را که باید در خانه انجام میداد آنجا پیش میبرد. رادیو گوش میداد، غذا میپخت، آواز میخواند، تخمه میشکست و گاهی بعدازظهرها همان جا چرت هم میزد. ...
ادامهی مطلب را در مجله بخوانید.
او: سومشخصِ حاضر
محمد رضایی راد
شروع دوباره گاهی یعنی روبهرو شدن با چیزی که هیچ نام آشنایی ندارد، اما با حضوری آرام و بیوقفه جهانمان را از نو میچیند: زبان، رابطه، خیال، حتی درک ما از خودمان. بعضی مواجههها، بهویژه اگر در نیمهی راه زندگی اتفاق بیفتند، بیشتر شبیه تولدی دیگرند؛ پر از تردید، هیجان، بازی و کشف. ...
بازگشت به آینده
شهریار توکلی
فکر میکنیم عکسها سندهاییاند برای اثبات گذشته، برای قاب گرفتن یک لحظه، یک لبخند یا ترکیبی از چهره و نور. اما گاهی، آنچه عکسها ثبت میکنند فقط لحظهای از گذشته نیست، حرکتی است پنهان به سوی کشفی در آینده. انگار در دل این قابهای بیصدا چیزی زنده و لغزنده و در حال رشد جریان دارد؛...
دو چهرۀ ژانوس
احسان لطفی
شروع دوباره همیشه آن افسانهی پرزرقوبرق و امیدبخشی نیست که وعده میدهند. گاهی از نو ساختن و آغاز کردن بیش از آنکه نشانی از شجاعت باشد، رنگی از گریزی بزدلانه در خود پنهان دارد؛ گریز به سوی رؤیاهای ناتمام، برای فرار از مواجههی صادقانه با واقعیتی دشوار و زخمهایی که هنوز التیام نیافتهاند. ...
مرا اسماعیل صدا کنید
سحر سخایی
بیماری لاعلاج به مذبوحانهترین شکل ممکن به تو یادآوری میکند که زندگی میتواند تا چه حد بیرحمانه ادامه یابد؛ نه با ضربهای یکباره، نه با فاجعهای مشخص، که با چکاندنِ قطرهقطرهی درد، امید، ترس، خستگی و تکرار. سرطان راه رفتن بر لبهی تیغ است. جایی که نه پای رفتن داری، نه توان ایستادن. ...
خاک و حافظه
علی سیفالهی
آن لحظهای که آدمها برای ماندن میجنگند؛ با دستهای خالی از زیر خاک زندگی را بیرون میکشند؛ با بدنی زخمی هنوز برای یک نفس بیشتر جان میکنند شبیه هیچ صحنهای در دنیا نیست. این فقط نمایشِ بقای جسم نیست؛ تماشای میل به زیستن است؛ در خالصترین شکل ممکن. ...
تراژدی سهپردهای
ارنست همینگوی/ ترجمهی مژده دقیقی
اوایل دههی ۱۹۲۰، ارنست همینگوی، خبرنگار جوان روزنامهی تورنتو استار، راهی اروپا شد. دوران پس از جنگ جهانی اول فرصتی بینظیر بود تا روزنامهنگاران از نزدیک شاهد تحولات تاریخی باشند. او دربارهی مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اروپا گزارش مینوشت. ...
اگر الآن نشد، شاید وقتی دیگر
یییون لی/ ترجمهی فروغ منصورقناعی
پاییز سال ۲۰۱۷، درست همان وقتی که قرار بود خانوادهی یییون لی به خانهی جدیدشان بروند، پسر بزرگش که شانزده سال بیشتر نداشت خودکشی کرد. باغ پاییزی خانه سرد و بیرنگ بود و ردی از زندگی نداشت؛ انعکاسی از حالوهوای ساکنان جدیدش. ...
سرتقخانم برگشته
ساندرا سینگ لو / ترجمهی شیرین ملکفاضلی
یائسگی یکی از گذارهای بنیادین و اجتنابناپذیر در زندگی زنان است؛ تحولی جسمی و عاطفی که دیر یا زود از راه میرسد، اما کمتر زنی واقعاً برایش آماده است. این دوران به معنای پایان توانایی باروری است، اما تغییرات آن صرفاً فیزیولوژیکی نیستند. فرسودگی ناشی از سالها مراقبت از دیگران، تغییرات ناگهانی در روابط، چالش حفظ هویت فردی و… تنها بخشی از این توفان ناگزیر است. ...
از جنس او
نائومی جکسون / ترجمهی یاسمن اسلامی
اختلال دوقطبی بیماری روانی پیچیدهای است که زندگی فرد را با نوسانات شدید خلقی و سطح انرژی و فعالیت درگیر میکند. برای آنهایی که اعماق تاریک و اوجهای شورانگیزش را از سر میگذرانند این مسیر گاه به از دست رفتن خویش میانجامد؛ از دست دادن تواناییها، دلبستگیها و حتی تصویر ذهنی از خود. در این روایت نائومی جکسون شجاعانه از سقوط دلخراشش به یکی از دورههای شدید اختلال دوقطبی پرده برمیدارد. ...
آمدی جانم به قربانت
احسان منصف
عشق را نسبت دادهاند به جوانی. شبیه به جوانهای که در بهار زندگی میشکفد؛ سرخوش، بیقرار، پرشور و ناگهانی. میزان اشتیاق را با عدد سالهایی که روی زمین بودهای محاسبه میکنند. کشش عاشقانه را ششدانگ زدهاند به نام سالهای جوانی. چون عشق انگار از جنس جنون است و جنون در حوزهی استحفاظی خامی و جوانی کار میکند. ...
آستانهی صدودو
نغمه ثمینی
گاهی باید لحظهای مکث کرد و به صدای قلب گوش سپرد؛ همان صدای آرام و کهنهای که همیشه میدانسته مسیر واقعی از کجا میگذرد. گاهی باید از دویدن بیوقفهای که به ما تحمیل شده بازایستاد؛ از
جهانی که دیگر شبیه ما نیست. شروعِ واقعی درست همان جاست: لحظهای که جرئت میکنیم دل به خطر بسپاریم، حتی اگر میدانیم که به خط پایان نزدیکایم. ...
خوشیها و موریانهها
علیاکبر حیدری
گاهی اوج گرفتن و سقوط هملحظهاند. همین که سر از آب بیرون میآوری تا نفسی تازه کنی، موجی انگار از غیب سر میرسد و به تاریکترین عمق اقیانوس میکشاندت. زندگی همیشه به شروعهای خوشیمن وعده نمیدهد. هر گام روبهجلویی نویدبخش ادامه نیست. ...
خاکسپاری پاسترناک
یوری زاوِلسکی / ترجمهی آبتین گلکار
سال ۱۹۵۵، مرد جوانی به نام یوری زاوِلسکی راهی مسکو شد تا معلم دانشآموزانی شود که در بحبوحهی جنگ جهانی دوم به دنیا آمده و زادهی جهان پر از خشونت جنگ بودند. در همان سالها زاوِلسکی تلاش کرد چراغ آگاهی را در دل دانشآموزانش روشن کند. ...
تلوتلو خوردن قشنگ است
دوین کلی / ترجمهی کیوان سررشته
یادگیری تجربهی لذتبخش و توأمان دردناکی است. فرایند پرچالشی که گاهی، شبیه به معجزه، ناشدنی را شدنی میکند. گاهی کلید ورود ما به دنیای زیرین است. جایی که در آن قادر به انجام هر کاری هستیم؛ یک آرمانشهر ابرانسانی. یادگیری خاصیت نو شدن دارد. شبیه به تولد دوباره است. دوباره زیستن حتی. ...
در جستوجوی من
جودیت هانا وایس / ترجمهی آرزو مقدس
تصور کنید روزی از خواب بیدار شوید و ببینید مغزتان آشفته است، هویتتان را فراموش کردهاید، فکرتان در هم ریخته است، خاطراتتان را از یاد بردهاید و حتی کلمههایتان پَر زده و رفتهاند. موقعیت ترسناکی است، خصوصاً اگر نویسنده باشید و واژهها گوشبهفرمانتان. از کجا شروع میکنید؟ ...
دوست درخشان من
مری گیتسکیل / ترجمهی غزل فیض
بعضی چیزها که به پایان میرسند دیگر تکرار نمیشود. نه به این دلیل که اتفاقی بزرگ یا شکستی سنگین رخ داده، چون چیزی در آن رابطه، هر چند کوچک، برای همیشه از بین رفته. ممکن است سالها بعد دوباره به آن بازگردیم، مرورش کنیم، حتی بکوشیم با نگاهی تازه درکش کنیم. اما این بازنگری آغازی دوباره نیست. برخی پایانها بیبازگشتاند. روایت مری گیتسکیل از همین نقطه شروع میشود؛ از جایی که گذشته تمام شده، اما هنوز رهایمان نکرده است. ...
ای ساعت جدایی، چهقدر تلخی
بعضی آغازها سرنوشت یک سرزمین یا حتی جهان را تغییر میدهند و در تاریخ ثبت میشوند؛ فتح یک شهر، تاجگذاری اولین پادشاه یک سلسلهی جدید، آغاز یک دولت، گشایش اولین بانک، تأسیس اولین کارخانه و… بعضی آغازها همیشه در یاد میمانند؛ اولین روز مدرسه، نخستین تجربهی عاشقانه، شروع یک شغل جدید و اولین روزهای زندگی مشترک. این دسته از آغازها هم برای صاحبانشان همانقدر سرنوشتسازند، اما گاهی در سیاهچال زمان دفن میشوند. ...
وطنْ مرا به خود راه نمیدهد
نشریه فقط چند برگ کاغذ و جوهر نیست؛ قلبی است که باید بتپد، چراغی که باید روشن بماند. توقیف روزنامه پایان راه نیست، آغازی است بر مسیری تازه و پرتلاطم. برای علیاکبر دهخدا اینچنین بود. پس از تعطیلی اجباری صوراسرافیل و از دست دادن یار نزدیکش، میرزا جهانگیرخان، ناچار به ترک وطن شد. ...
دیگر من ماندم و تو ای پاریس!
سفر بیش از آنکه سیری از مکانها و مرزها باشد، دعوتی است به تجربهی دوبارهی زندگی؛ دری به سوی ناشناختهها. هر سفر نوعی کوچ درونی است؛ دگردیسی آرامی که آدم را از پوستهی قبلیاش بیرون میآورد و به شناخت جدیدی از خود میرساند. ما به سفر میرویم تا از نو ببینیم و کشف کنیم. برای همین است که نخستین رویارویی با سرزمینهای غریبه همیشه بهیادماندنی است؛ سرشار از حیرت و کشف و تازگی. ...
مرگ در تهران
آنهماری شوارتسنباخ / ترجمهی سعید فیروزآبادی
آنهماری شوارتسنباخ نویسنده و روزنامهنگار سویسی در تقاطع اشتیاق برای شناخت مشرقزمین، بهویژه ایران، و اشرافیت اروپایی زندگی میکرد. او در خانوادهای مرفه و فرهنگدوست بزرگ شد و از کودکی با نواختن پیانو، سوارکاری و داستاننویسی خو گرفت. اما آنچه مسیر زندگیاش را رقم زد میل به رهایی از نظم خشک دنیای غرب و کشف رمزورازهای سرزمین شرق بود. ...
شاهزادهی شیراز
سرهارفورد جونز / ترجمهی مانی صالحی علامه
گاهی دیدار دوبارهی کسانی که سالها ندیدهایم ممکن است ناامیدکننده باشد. نگرانایم چیزی تغییر کرده باشد و تصویر زیبایی که در ذهنمان ساختهایم خراب شود. اتفاقی که برای سر هارفورد جونز، بازرگان و سفیر انگلیسی، افتاد. جونز فارسی را بهخوبی میدانست و دوستان بسیاری در ایران داشت. در اولین سفرش به ایران با خسرو، شاهزادهی سابق، دیدار کرده و تحتتأثیر این دوستی قرار گرفته بود. ...
کشف لحظات شهود
گفتگو با احمد اخوت / مهراوه فردوسی
ناداستان، این پهنهی گستردهی ادبیات غیرداستانی، دیگر فقط یک طبقهبندی ادبی نیست؛ شیوهای است برای از نو دیدن، رویکردی در زیستن و اندیشیدن در جهانی که از واقعیتهای جایگزین و حقایق جعلی اشباعشده. تمرینی است برای مشاهدهی ژرف، کنار زدن پردههای توهم و رویارویی با آنچه هست، نه آنچه میخواهیم باشد. ...
محو
دیوید شیلدز / ترجمهی محمدرضا فرزاد
دیوید شیلدز از چهرههای پیشرو در ادبیات ساختارگریز معاصر برداشت ما را از کلیت جستار ــ که عمدتاً تحت هژمونی جستار روایی است و بیشتر شکلی داستانپردازانه دارد و به مموآر شباهت میبرد ــ به چالش میکشد. این نویسنده و فیلمساز امریکایی، با محو کردن مرز بین داستان و ناداستان، از بزنگاهی حرف میزند که دغدغهی امروزهی ماست، ...