نامههایی از دهخدا دربارهی مشکلات انتشار مجدد روزنامهی صوراسرافیل
نشریه فقط چند برگ کاغذ و جوهر نیست؛ قلبی است که باید بتپد، چراغی که باید روشن بماند. توقیف روزنامه پایان راه نیست، آغازی است بر مسیری تازه و پرتلاطم. برای علیاکبر دهخدا اینچنین بود. پس از تعطیلی اجباری صوراسرافیل و از دست دادن یار نزدیکش، میرزا جهانگیرخان، ناچار به ترک وطن شد. به پاریس رفت و مدتی آنجا ماند، اما در غربت هم مصمم بود روزنامهاش را دوباره منتشر کند. این شد که با کمک میرزا قاسمخان و سرمایهی معاضدالسلطنه پیرنیا انتشار صوراسرافیل را از سر گرفت. راهاندازی روزنامه، آن هم در کشوری بیگانه، همتی دوچندان میطلبید. بیپولی، تنهایی و دوری از وطن میتوانست دهخدا را از ادامهی راه منصرف کند، اما او تسلیم نشد. به قول خودش «چاپ روزنامه تنها رسالتش بود.» با وجود همهی موانع، سرانجام به ایوردون، شهری کوچک در سویس، رفت و توانست سه شماره از روزنامه را منتشر کند. نخستین شماره در اول محرم ۱۳۲۷ (۳ بهمن۱۲۸۷) منتشر شد و آخرین شماره در ۱۵ صفر۱۳۲۷ (۱۷ اسفند ۱۲۸۷). در شمارهی آخر یادداشتی نوشت با عنوان «وصیتنامهی دوست یگانهی من، هدیهی برادری بیوفا، به پیشگاه آن روح اقدس و اعلی» و شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر!» را منتشر کرد؛ وداعی پرحرارت با رفیق همرزمش، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل. آنچه میخوانید بخشهایی از نامههای دهخداست که مشکلات چاپ مجدد روزنامه در فرنگ را بازگو میکند. از خلال این نوشتهها میتوان با فرایند چاپ روزنامه در آن روزگار آشنا شد؛ از حروفچینی گرفته تا سفارش حروف و نوع طبع. این نامهها خطاب به معاضدالسلطنه پیرنیا، سرمایهگذار اصلی روزنامه، نوشته شدهاند و گوشههایی از تقلای مردی در تبعید را به تصویر میکشند که در برابر خاموشی ایستاد. در میان اینها، چند نامه از معاضدالسلطنه هست به انجمن سعادت و دفتر صوراسرافیل که خبر انتشار روزنامه را به آنها میدهد. این نامهها تاکنون فقط یکبار به صورت دستنویس منتشر شدهاند و حالا پس از تصحیح پیشِ روی شما هستند.
برای مطالعهی کامل روایت نسخهی چاپی شمارهی ا را تهیه کنید.