زندگی بعد از یائسگی؛ از گرگرفتگی تا شروع تازه
ساندرا سینگ لو
ترجمهی شیرین ملکفاضلی
یائسگی یکی از گذارهای بنیادین و اجتنابناپذیر در زندگی زنان است؛ تحولی جسمی و عاطفی که دیر یا زود از راه میرسد، اما کمتر زنی واقعاً برایش آماده است. این دوران به معنای پایان توانایی باروری است، اما تغییرات آن صرفاً فیزیولوژیکی نیستند. فرسودگی ناشی از سالها مراقبت از دیگران، تغییرات ناگهانی در روابط، چالش حفظ هویت فردی و… تنها بخشی از این توفان ناگزیر است. اما در دل این آشفتگی، حقیقتی نهفته است: یائسگی میتواند سرآغاز مسیری نو باشد. ساندرا سینگلو در این جستار با طنزی گزنده و صداقتی بیپروا این دورهی گذار را از همین زاویهی متفاوت روایت میکند. او این مرحله را نه بحرانی اجتنابناپذیر بلکه مجالی برای بازاندیشی در کلیشهها و انتظاراتی میداند که بر زنان تحمیل شده. او از زنان میانسالی میگوید که پس از عبور از این مرحله مرزهای جدیدی برای خود تعریف کردهاند، اولویتهایشان را از نو سنجیدهاند و به علایقی بازگشتهاند که سالها در سایهی نقشهای خانوادگی و اجتماعی فراموش شده بودند. از رهایی از قید انتظارات و جسارتی تازه برای بازپسگیری زندگی. در این جستار سینگلو زنان را فرامیخواند که روایتهای کهنه را کنار بگذارند و این دوره را نه با انفعال بلکه با آگاهی و شهامت و قدرت از آنِ خود کنند. متن پیشِ رو یائسگی را برخلاف آنچه گفته میشود پایانی بیرحمانه نمیداند، آغاز فصلی جدید میداند؛ فصلی که در آن زنان، شاید برای نخستینبار، میتوانند خود را بیرون از چارچوبهایی که به آنها تحمیل شده بود بازیابند.
برای مطالعهی کامل روایت نسخهی چاپی شمارهی اول را تهیه کنید.