گزیدهای از خاطرات تلخوشیرین
یک تازهعروس
بعضی آغازها سرنوشت یک سرزمین یا حتی جهان را تغییر میدهند و در تاریخ ثبت میشوند؛ فتح یک شهر، تاجگذاری اولین پادشاه یک سلسلهی جدید، آغاز یک دولت، گشایش اولین بانک، تأسیس اولین کارخانه و… بعضی آغازها همیشه در یاد میمانند؛ اولین روز مدرسه، نخستین تجربهی عاشقانه، شروع یک شغل جدید و اولین روزهای زندگی مشترک. این دسته از آغازها هم برای صاحبانشان همانقدر سرنوشتسازند، اما گاهی در سیاهچال زمان دفن میشوند. پیشتر تاریخنگاری محدود بود به نوشتن از آغازهای سرنوشتساز، زندگی شاهان، سیاستمداران و وقایع جنگها یا بحرانهای اقتصادی، و لحظههای مهم زندگی آدمهای معمولی در دل این رویدادها فراموش میشد. ولی در نیمهی دوم قرن بیستم، تاریخنگاران کمکم به دنیای پنهان مردم عادی که قهرمانِ زندگیهای معمولی خود بودند علاقهمند شدند؛ دنیایی که در نامهها، خاطرات و عکسهای خانوادگی نهفته بود. این رویکرد جدید باعث شده شاخهای به نام «تاریخ نو» یا «تاریخ پدربزرگ و مادربزرگها» شکل بگیرد که نه از دل کاخها بلکه از کوچهبازار بیرون میآید و سرشار از ترسها، شکستها، رؤیاها و شادیهای کوچک و بزرگ مردم عادی است؛ نحوهی تفکر، روایتهای شخصی، سبک زندگی و روابط مردم عادی را جستوجو میکند و از آنچه زیر پوست جامعه جریان دارد پرده برمیدارد.
متن پیشِ رو نخستین گام ما در ورق زدن این «تاریخ نو» است؛ دریچهای به سوی خاطرات مردم عادی که قرار است در هر شماره یکی از آنها را منتشر کنیم. این متن بخشی از خاطرات دختری شانزدهساله به نام رفعت است که هشتاد سال پیش در تهران زندگی میکرده و هر لحظهاش سرشار از کشف و شگفتی بوده. درددلهای دخترکی شاد و پرشور است که بهیکباره از خانواده جدا میشود و به خانهی شوهر میرود. دفتر خاطرات او، که جلدش هم از بین رفته، بین کاغذهای یک مغازه در خیابان انقلاب پیدا شده. دفترچهای کوچک است به اندازهی ۱۱ در ۱۷ سانتیمتر و یادداشتها با مداد روی کاغذ خطدار نوشته شده.1 در صفحهی اول با دستخط خوش این جمله آمده است: «این دفتر متعلق به رفعت فیلسوف است». و خاطرات با غزلی از سعدی شروع میشود.2
۱. جملهها را به همان شکل، با امانتداری کامل، نقل کردهایم.
2. نتوانستیم ردی از نویسنده پیدا کنیم. اگر با نویسنده یا خانوادهی او آشنایید، لطفاً از طریق ایمیل مجله ما را مطلع کنید.
برای مطالعهی کامل روایت نسخهی چاپی شمارهی ا را تهیه کنید.